کد مطلب:1781 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:368

(15) اخلاص
اخلاص یعنی عمل را مخصوص چیزی كردن، یعنی عمل را فقط برای یك چیز انجام دادن و در این جا به معنای انجام عمل فقط برای خدا می باشد. هر عملی دو جنبه دارد یكی ظاهر و دیگری باطنی.





ظاهر هر عمل همان حركات و اقوالی است كه محسوس است و آن را با یكی از حواس ظاهر و گاه با حس باطنی می توان مشاهده كرد. نماز، انفاق و جهاد و امثال آنها همه پیكری ظاهری دارند كه به حواس ظاهر قابل مشاهده است. ركوع و سجود، اعطاء مال و رزم و پیكار قابل مشاهده اند. ذكری كه در دل ذاكر ادا می شود نیز پیكری دارد كه فقط بر خود گوینده ذكر مشهود است.





باطن عمل همان نیت عامل است. كسی كه نماز می گذارد و ركوع و سجود و قنوت به جای می آورد، ظاهر عملش همین رفتارها و گفتارهاست و باطن عمل او نیت اوست. اخلاص ویژگی باطن عمل است. اگر كسی نیت خود را از هر آلودگی پیراسته كند، عمل او خالص می شود. برای روشن شدن مطلب توضیح مختصری درباره نیت لازم است.





انسان به تناسب نیازها و مطلوب هایی كه دارد به سوی اعمالی برانگیخته می شود. انگیزه چیزی است كه انسان را به سوی عمل تحریك می كند. انگیزه های انسان، همان چیزهایی هستند كه او آنها را برای خود مفید یا لذت آور می داند. اگر كسی اموری را كه به سودمندی و لذت آوری آنها معتقد است محبوب خود قرار دهد، همه اعمال او برای دستیابی به آن امور خواهد بود. چیزی كه انسان را تحریك به عمل می كند همین مطلوبیت و محبوبیت است اگر كسی به این انگیزش پاسخ مثبت دهد و تحریك این عامل را پذیرا شود، عملی را نیت كرده است. در اطراف ما محرك های بسیاری وجود دارد ولی همه آنها موجب تحریك بالفعل ما نمی شوند؛ زیرا ما فقط به محرك هایی پاسخ مثبت می دهیم كه با معرفت و محبت ما سازگار باشند پس نیت در واقع پاسخ آگاهانه یا ناخودآگاهانه به محرك است. پس از نیت، عمل آغاز می شود اگر كسی معتقد به خداوند یكتا باشد و نیز باور كند كه مقصد حقیقی زندگی، قرب خداوند و كسب رضایت اوست باید عمل او به انگیزه تقرب باشد.





عمل خالصانه عملی است كه فقط به نیت تقرب صورت می پذیرد. اگر در نیت كسی، مقاصد دیگری نیز اضافه شود، عمل او خالص و مخصوص خدا نیست در نیت او شریكی وارد شده است پس نقطه مقابل اخلاص، شرك است. آن چه در نیت شریك قصد قربت می شود، گاه انسان های دیگر و مدح و ذم آنان است. چنین عملی را ریا می گویند؛ و گاه چیزهای دیگری است. مثلا اگر كسی روزه را به قصد سلامت جسم بگیرد، اخلاص ندارد. اگر كسی برای آشنایی با صاحبان فرهنگ های گوناگون به حج رود خالص نیست و...





بنابراین آن چه كه ارزش واقعی عمل را در پیشگاه خداوند معلوم می كند، پیكره ظاهری عمل نیست باطن عمل یعنی نیت عامل است. از همین روست كه در حدیث آمده است:





النیة افضل من العمل الا و ان النیة هی العمل؛ (91)





نیت برتر از عمل است، آگاه باش! كه عمل همانا نیت است.







اهمیت اخلاص

اهمیت هر عمل متناسب با تأثیر آن در اهداف است. انسان موحد كه هدف زندگی را قرب خداوند می داند، بالاترین اهمیت را برای اخلاص قائل است چرا كه هیچ چیز جز عمل خالص انسان را به خداوند نزدیك نمی كند. در حدیث قدرسی آمده است:





انا اغنی الشركاء عن الشركة؛





من بی نیازترین شریك از شركت هستم. (92)





انسان ها در اعمال خود برای خداوند شریك می گیرند؛ یعنی اعمالی را كه در اصل برای خداست به نیت بهره های دنیوی از لذت و شهرت و غیر آن انجام می دهند. خداوند می فرماید من از این شركاء بی نیاز هستم و فقط عملی را می پذیرم كه خالص از برای من باشد. در حدیث قدسی دیگری آمده است كه خداوند فرموده است:





الاخلاص سر من اسراری استودعه قلب من احببته من عبادی؛ (93)





اخلاص رازی از رازهای من است كه در قلب بنده ای كه دوستش دارم جای می دهم.





این عبارت گویای دشواری اخلاص است و همچنین راه رسیدن به اخلاص را نشان می دهد. در روایات آمده است: الابقاء علی العمل حتی یخلص، اشد من العمل (94) هر عمل از لحظه آغاز تا پایان و حتی پس از پایان در خطر آلوده شدن به شرك و از میان رفتن اخلاص است. درستی و نیكویی عمل در گرو اخلاص است.





اخلاص چیزی است كه انسان را از آزمون الهی سرافراز بیرون می آورد. در ذیل آیه مباركه: الذی خلق الموت و الحیوة لیبلوكم ایكم احسن عملا و هو العزیز الغفور (95) روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است ایشان فرمودند: خداوند انسان ها را به كثرت عمل امتحان نمی كند، بلكه آنها را می آزماید تا معلوم شود كه كدامین شما درست ترین عمل را انجام می دهد و سپس فرمودند: درستی عمل به خشیت خدا ونیت خوب و صادق است. (96)





راه نجات از آتش جهنم و رسیدن به حضرت الهی، اخلاص است:





الا الذین تابوا و اصلحوا و اعتصموا باللَّه و أخلصوا دینهم له فاولئك مع المؤمنین و سوف یؤت اللَّه المؤمنین اجراً عظیماً؛ (97)





مگر كسانی كه توبه كردندو عمل خود را اصلاح نمودند و به خدا تمسك جستند و دین خود را برای خدا خالص گردانیدند كه در نتیجه آنان با مؤمنان خواهند بود و به زودی خدا مؤمنان را پاداشی بزرگ خواهد بخشید.







راه كسب اخلاص

همان طور كه در حدیث قدسی آمده است خداوند اخلاص را در قلب بندگان محبوب خویش جای می دهد. برای مخلص شدن باید محبوب خدا شد و محبوب خدا شدن ریشه در محب خدا بودن دارد. كسی كه محب پروردگار است، خود را به گونه ای كه خدا دوست دارد می سازد و عمل خود را عملی قرار می دهد كه مورد رضایت محبوب حقیقی است. پرهیز از اعمالی كه مورد رضایت خدا نیست در اولین گام خالصانه به سوی خدا پدید می آید. اجتناب از محرمات از یك سو نشانه و شرط اخلاص در عقیده است و از سوی دیگر موجب محبوب خدا شدن و رسیدن به مقام اخلاص در عمل است:





من قال لااله الااللَّه مخلصا دخل الجنه و اخلاصه ان تحجزه لااله الااللَّه عما حرم اللَّه عزوجل (98)





كسی كه لااله الااللَّه را با اخلاص بگوید وارد بهشت می شود و اخلاص او به آن است كه لااله الااللَّه او را از آن چه خدای عزوجل حرام كرده است باز دارد.





پس راه رسیدن به اخلاص، از معرفت آغاز می شود. نخست باید عقیده را اصلاح و خالص نمود سپس از محرمات دوری كرد و محبوب خدا شد. محبوب خدا شدن نیز تنها با اطاعت محض از او امكان پذیر است. كسی می تواند در اطاعت محض خدا باشد كه ملكات نفس خود رااصلاح كرده باشد؛ زیرا هر كس آلوده به رذایل نفسانی باشد خواه ناخواه اعمال او از آن رذایل نشأت می گیرد و نیت او به غیر خدا آلوده می شود.





كسی كه جاه طلب و دوستدار مقام است، ناخود آگاه اعمال خود را به نیت رسیدن به محبوب خود انجام می دهد:





كیف یستطیع الاخلاص من یغلبه هواه (99)





كسی كه هوای نفسش بر او چیره است، چگونه به اخلاص توانا شود؟!







آثار اخلاص

اخلاص در عقیده انسان را بهشتی می كند: من قال لااله الاالله مخلصا دخل الجنة كسی كه خالص باشد از فریب شیطان مصون است.





قال فبعزتك لا غوینهم اجمعین، الا عبادك منهم المخلصین؛ (100)





شیطان گفت: پس به عزت تو سوگند كه همگی را جداً از راه به در می برم مگر آن بندگان خالص تو را.





هر چه درجه اخلاص انسان در عمل بالا رود آرزوهای آخرتی او بیشتر برآورده می شود:





كلما اخلصت عملا بلغت من الاخرة املاً؛ (101)





هر گاه عملی را خالص كنی به آرزویی در روز بازپسین می رسی.





اخلاص حتی موجب برآمدن حاجت دنیایی انسان نیز می شود. امام صادق(ع) می فرمایند:





حق اللَّه الا كبر علیك فان تعبده لا تشرك به شیئاً، فاذا فعلت ذلك باخلاص، جعل لك علی نفسه ان یكفیك امر الدنیا و الاخرة؛ (102)





بزرگ ترین حق خدا بر تو آن است كه او را عبادت كنی و به او شرك نورزی و چون این كار را با اخلاص انجام دهی خداوند بر خود كفایت دنیا و آخرت تو را واجب كرده است.





اخلاص موجب قرب خداوند و لقاء اوست كسی كه امید لقاء پروردگار خود را دارد باید اخلاص پیشه كند:





فمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرك بعبادة ربه احداً (103)





پس هر كس به لقای پرورگار خود امید دارد باید به كار شایسته بپردازد و هیچ كس را در پرستش پروردگارش شریك نسازد.





اخلاص علم را به قلب انسان هدیه می كند و چشم انسان را به نور حقیقت می گشاید: عند تحقق الاخلاص تستنیر الضمائر (104)





در روایت دیگری از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است كه فرمودند:





ما من عبد یخلص العمل اللَّه تعالی اربعین یوماً الا ظهرت ینابیع الحكمة من قلبه علی لسانه؛ (105)





كسی كه چهل روز عمل خود را برای خدا خالص سازد چشمه های حكمت او قلب او بر زبانش آشكار می شود.





شاید بتوان از این روایت استفاده كرد كه ثمره اخلاص علاوه بر تابیدن نور علم وحكمت بر قلب انسان، توفیق به بیان حقایق الهی و در حقیقت توفیق به جانشینی پیامبر اكرم(ص) در بیان و تعلیم حكمت به انسان هاست.







سؤالات

1 - اخلاص یعنی چه و در باب عبادات چه معنایی می دهد؟





2 - چرا نیت با فضیلت تر از خود عمل است در اعمال خوب؟





3 - چرا انسان مؤمن بالاترین اهمیت را برای اخلاص قائل است؟





4 - این حدیث قدسی را توضیح دهید:





انا اغنی الشركاء عن الشركة؛ من بی نیازترین شریكان از شركت هستم.





5 - چرا باقی ماندن بر اخلاص در عمل از خود عمل سخت تر است؟





6 - راه رسیدن به اخلاص را بیان كنید؟





7 - نمونه هایی از اثار اخلاص را با آیات و روایات ذكر نمایید؟





8 - چرا اخلاص موجب قرب به خداوند می گردد؟





9 - چرا شیطان نمی تواند عباد مخلص خدا را گمراه سازد؟





10 - چرا اخلاص موجب برآمدن حاجات دنیوی و اخروی انسان می گردد؟







--------------------------------------------------------------------------------



پی نوشتها

91 - شرح چهل حدیث، ص 321.





92 - محجة البیضاء، ج 8، ص 130.





93 - محجة البیضاء، ج 8، ص 125.





94 - شرح چهل حدیث، ص 322.





95 - ملك، 2.





96 - شرح چهل حدیث، 322.





97 - نساء، 146.





98 - مراحل اخلاق در قرآن، به نقل از توحید صدوق، ص 27.





99 - میزان الحكمه، ج 3، ص 65.





100 - ص، 83.





101 - غررالحكم، ج 2، ص 570.





102 - محجة البیضاء، ج 3، ص 448.





103 - كهف، 110.





104 - غررالحكم.





105 - محجة البیضاء، ج 8، ص 126.